سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 وبلاگ شخصی حامد بهجتی

 

: آرشيو يادداشت ها :

 

پشتيباني وطراحي:

 

در جلسه تلاوت قرآن ابتدا یک پرفسور ترک درباره تاریخچه مسجد اطلاعاتی را به ملکه الیزابت ارائه کرد و سپس پرفسور محمد امین عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه اولوداغ ترکیه آیاتی چند از قرآن کریم را تلاوت کرد.


برپایه این گزارش ملکه الیزابت قبل از شروع قرائت قرآن به دستان خود دستکش کشید که این موضوع توجه حاضران را به خود جلب کرد.


ملکه همچنین در پایان این جلسه یک جلد قرآن کریم را از دستان مفتی بورسا دریافت کرد.

ملکه الیزابت دوم و دوک ادیمبرگ روز سه شنبه برای دیداری چهار روزه عازم انکارا پایتخت ترکیه شدند.


در تصاویر ملکه در کنار همسر محجبه عبدالله گل رییس جمهور ترکیه دیده می شود که در حال ورود به مسجد یاشیل برای گوش دادن به تلاوت قرآن کریم است...

 

 

free image host free image host free image host free image host free image host free image host free image host free image host

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


پروین اعتصامی

پنج شنبه 87 مهر 11 ساعت 10:43 صبح

پروین اعتصامی در سال 1285 هجری شمسی در خانواده ای دانش پرور و اهل قلم به دنیا آمد . در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمین خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفت.
ذوق سرشار و وجدان بیدار پروین با آشناییش به فنون ادب درهم آمیخت و وی را در زمان حیات کوتاه خود به جایگاه بلندی رساند.
دیوان پروین ، شامل 248 قطعه شعر می باشد که 65 قطعه از آن به صورت مناظره می باشد، که به شیوه ای هنرمندانه به پند و اندرز و شرح پریشانی مستمندان و انتقاد از عالمان بی عمل می باشد.

مناظره میان گل و گیاه ، نخ و سوزن ، سیر و پیاز ، مور و مار، دیگ و تاوه ، مست و هشیار .....که با طنزی لطیف همراه است ، گویای اشاراتی است واضح و روشن که وی در آن ها به ترسیم فساد و تزویر اجتماع زمان خود می پردازد. بنابراین شعر پروین از برجسته ترین نمونه های شعر تعلیمی به حساب می آید.

پروین رمز عظمت و بزرگی انسان را در گرو تربیت یافتن در دامان مادر می داند و می گوید:

اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان.
به گاهواره مادر بسی خفت ،
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان.

پروین زنی صریح اللهجه و صادق بود که اعتقاد داشت باید از سر جان به جانبداری از حقیقت برخاست و سخن حق را به هر قیمتی به زبان جاری کرد :

وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است
شمشیر روز معرکه زشت است در نیام!

پروین پادشاهان را به گرگهایی تشبیه نموده که لباس شبان بر تن کرده اند و در جایی از زبان پیرزنی می گوید:
ما را به چوب و رخت شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست!

پروین در سال 1320 هجری شمسی دیده از جهان فروبست.

روحش شاد و یادش گرامی . . .


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


راز افرینش

چهارشنبه 87 مهر 10 ساعت 9:59 عصر

در افسانه ها آمده روزی که خـداوند جهـان را آفرید فرشـتگان مقرب را به بارگاه خـود فرا خـواند و از آنهـا خواست تا برای پنهـان کـردن راز زنـدگی پیشنهاد بدهنـد .
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت : خداوندا آن را در زیرزمین مدفون کن .
فرشته دیگـری گفت : آن را در زیر دریاها قرار بـده .
و سـومی گفت : راز زنـدگی را در کوهـها قرار بده .
ولی خـداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط
تعـداد کمی از بنـدگانم قادر خواهند بود آن را بیـابنـد ؛ در حالی که من
می خواهم راز زنـدگی در دسترس همه بنـدگانم باشـد .
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت : فهمیدم کجا ؛ ای خدای مهربان
راز زندگی را در قلب بنـدگانت قرار بده زیرا هیچ کس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند .


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


خدا

شنبه 87 مهر 6 ساعت 8:46 عصر
و اگر خواستید پروردگارتان را بشناسید،
 
پس به حل معماها روی نیاوردید،
 
بلکه به پیرامون خود بنگرید،
 
خواهید دید که او با کودکان شما در حال بازی است.
 
و به آسمان گسترده نظر فرا دارید،
 
می بینید که او در میان ابرها راه می رود و دستانش را در آذرخش دراز می کند و با
 
باران به زمین فرود می آید.
 
نیک اندیشه کنید آنگاه پروردگارتان را خواهید دید که در گلها لبخند می زند،
 
سپس بر می خیزد و دستهایش را در درختان تکان می دهد....

 

جبران خلیل جبران

کتاب پیامبر

"به زندگی امیدوار باش"


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


نام من عشق

پنج شنبه 87 مهر 4 ساعت 9:48 عصر

www.hamtaraneh.com

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟

زخمی ام - زخمی سراپا می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را

خسته هستم- خسته آیا می‌‏شناسیدم؟
 

راه ششصد ساله‌‏ای از دفترحافظ

تا غزل‌‏های شماها، می‌‏شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است

من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم

پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر

اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را

همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم

اینچنین بیگانه از من رو مگردانید

در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق

رودهای رو به دریا! می شناسیدم

اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود

عشق(قیس) و( حسن)لیلا می‌‏شناسیدم؟

در کف(فرهاد)تیشه من نهادم، من!

من بریدم(بیستون) را می شناسیدم

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام

با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم

من همانم, مهربان سال‌‏های دور

رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟


  


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


شب قدر

پنج شنبه 87 مهر 4 ساعت 9:45 عصر

 


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


صبر

پنج شنبه 87 مهر 4 ساعت 9:37 عصر
ول اکرم(ص) فرموده است:

«همانا جبران بلا، پاداشی والا دارد. پس اگر خدا بنده‌ای را دوست بدارد او را گرفتار نماید، آنکه با صبر و تاْمل آن را پشت‌سر گذارد خدا از او خشنود گردد و آنکه رنجور و سست گردد خدا از او در غضب آید.»


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


پنج وارونه چه معنا دارد؟؟?

پنج شنبه 87 مهر 4 ساعت 9:32 عصر


 
http://almonamasr.jeeran.com/%D9%82%D9%84%D8%A8%20%D9%88%D8%B4%D9%85%D8%B9%D8%A9%20%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%B4%D8%A9.gif

 

پنج وارونه چه معنا دارد؟؟?

 خواهر کوچکم این را پرسید?

 من به او خندیدم?

کمی آزرده و حیرت زده گفت?

 روی دیوار و درختان دیدم?

بازهم خندیدم?

گفت دیروز خودم دیدم?

مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد?

 آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید?

 بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم?

 بعدها وقتی غم?

 سقف کوتاه دلت را خم کرد?

 بی گمان می فهمی?

 پنج وارونه چه معنا دارد

 

 

 


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


توانایی

پنج شنبه 87 مهر 4 ساعت 9:18 عصر

توانایی...
توانایی و استعداد بالقوه ای که در هر انسان وجود دارد ،  به پهناوری نظام هستی است. برای پیوستن به چنین نیرویی ، باید با خود واقعی خویش همنوا شد و با معنای راستین زندگی همگام بود و این همنوایی و همگامی محتاج جهشی عظیم است.

 

هرکس می تواند با مهار کردن تواناییهای باطنی ، در تن ، ذهن و امور خود اعجاز کند. به بیانی دیگر ، ما همه چیز را در باطن خود داریم و ابزاری را که برای کام جویی از اینجا و اکنون بدان نیاز است، در اختیار ماست. برای آفرینش لحظات سرشار از اعجاز ، سرخوشی ، سلامت و آرامش خیال، باید ژرف ترین نگرشها را نسبت به زندگی کشف کنیم و آنگاه با پالایش گرایشها از آنچه منفی است ، برای اندیشه و مفاهیم مثبت جا باز کنیم. باید کاری کنیم که این انرژی ما را لبریز کند و از وجودمان بتراود.


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


این است یک عشق جاودانه

یکشنبه 87 شهریور 31 ساعت 3:1 عصر

این است یک عشق جاودانه

لحظه ایست عاشقانه

کلامیست صادقانه

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم چند لحظه به چشمهایش خیره شدم ،

گفتم :

دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقم ، عاشق یک عاشق واقعی ، عاشق تو.... 

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری میکند ،

به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم....

به اندازه تمام لحظه های زندگی ام تا آخر عمرم عاشقم !

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم ، دوستت دارم !

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو در زیر باران قدم میزنم عاشق بارانم

به عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره های باران دوستت دارم !

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره میشوم ،

به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارم!

به عشق دیدنت بی قرارم ، حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات    

در دل ندارم،به اندازه تمام لحظه های بیقراری و دلتنگی دوستت دارم ...

من که عاشق چشمهایت هستم ، عاشق گرفتن دستهای مهربانت هستم ،

به عشق نگاه به آن چشمهای زیبایت دوستت دارم..

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است ، آنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن  

نفسگیر است !

به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم !

من که تنها تو را دارم ، از تمام دار دنیا تنها تو را میخواهم ، تو تنها آرزویم هستی

به اندازه تمام آرزوهایم که تنها تویی ، به اندازه دنیا که میخواهم دنیا نباشد و تنها تو  

برای من باشی ، به اندازه همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو ای  

عشق من ، ای بهترینم به عشق همه این عشقها دوستت دارم !

پرسیدم به جواب این سوال رسیدی؟

اینبار او سکوت کرد و اینبار او با چشمهای خیسش به چشمهایم خیره شد!

اشکهایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه همچنان ادامه داشت

و باز گفتم : به اندازه وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست دوستت دارم!  

 

    

 

 


نوشته شده توسط : حامد بهجتی

نظرات ديگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5      >
: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :

 


اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان